......

خدایا!



مرا لایق واژه مقدس "مادر " که به لطف دو معصومی که درونم


جان میگیرند بر من نهاده میشود بکن


الان اخرای 20 هفتگی هستم چیزی نمونده که دیگه وارد 6 ماه بشم .


عزیزای مامان چه تکون های شیرینی میخورید وای که قند تو دلم آب میشه


همون لحظه دستامو دور شکمم حلقه میکنم تو دلم قربون صدقتون میرم


یه بارم بابایی دستشو گذاشته بود رو دلم تا تکون خوردید ترسید و


دستشو کشید کلی خندیدم بهش .


خلاصه مامان داره قلقلی میشه به لطف شما نازنینا.



الهی خدای بزرگ و مهربونم حافظتون باشه


خیلی دوستتون دارم .


آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس







[ بازدید : 628 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 28 آبان 1393 ] [ 12:20 ] [ پگاه ]

[ ]

نیمه ی راه ..

سلام دخترکم

ما نیمی از راه روپشت سر گذاشتیم ومن بی صبرانه منتظر تموم شدن

4ماه باقیمونده ام...

لحظه ای نیست که بهت فکر نکنم ونگرانت نباشم تمام این لحظه های عاشقانه

رودوست دارم وبرای تک تک این ثانیه ها خدای مهربونو شکر میکنم...


سلام پسرکم

عزیز مادر برای دیدنت روزشماری میکنم و منتظرم بیای بویت کنم نوازشت کنم

و با تمام جانم در اغوشم بگیرمت .قول بده برادر خوبی برای خواهرت باشی .






[ بازدید : 658 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 13 آبان 1393 ] [ 19:29 ] [ پگاه ]

[ ]

سونو آنومالی

بسم رب الحسین

سلام

امروز نوبت سونو آنومالی داشتم . الحمدالله همه چی نرمال بود

دکتر قطعی گفت که خدا یه دختر و یه پسر به ما هدیه داده .

الهی بحق شش ماهه ی اباعبدالله دوقلو های ما صحیح و سالم بیان تو آغوشمون .

خدایا ازت ممنونیم .

الهی این طعم شیرین و به تمام خانمایی که دلشون هدیه ی خدا میخواد بچشان .







[ بازدید : 881 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 11 آبان 1393 ] [ 19:16 ] [ پگاه ]

[ ]

بانوی سه ساله ..


این صحنه ها را پیش از این یکبار دیدم

من هر چه می بینم به خواب انگار دیدم


شکر خدا اکنون درون تشت هستی

بر روی نی بودی , تو را هر بار دیدم


بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش

من مثل زهرا مادرت , آزار دیدم


یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است

سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم


احساس کردم صورتم آتش گرفته

خود را میان یک در و دیوار دیدم


مجموع درد خارها بر من اثر کرد

من زیر پایم زخم یک مسمار دیدم

سوغات مکه توی گوشم بود بردند



کوفه همان را داخل بازار دیدم!


التماس دعا دوستای خوبم .





[ بازدید : 523 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 8 آبان 1393 ] [ 21:40 ] [ پگاه ]

[ ]

یا حسین ...

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام
بی نهایت خسته و افسرده ام

تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

روی من خروارها از خاک بود
وای، قبر من چه وحشتناک بود!

بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود

هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

خسته بودم هیچ کس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد

نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی

ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب

آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟

گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود
لرزه بر اندام من افتاده بود!

هر چه کردم سعی تا گویم جواب
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب

از سکوتم آن دو گشته خشمگین
رفت بالا گرزهای آتشین

قبر من پر گشته بود از نار و دود
بار دیگر با غضب پرسش نمود:

ای گنه کار سیه دل، بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر

گوئیا لب ها به هم چسبیده بود
گوش گویا نامشان نشنیده بود

نام های خوبشان از یاد رفت
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت

چهره ام از شرم می شد سرخ و زرد
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:

در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو

هر چه می کردم به اعمالم نگاه
کوله بارم بود مملو از گناه

کارهای زشت من بسیار بود
بر زبان آوردنش دشوار بود

چاره ای جز لب فرو بستن نبود
گرز آتش بر سرم آمد فرود

عمق جانم از حرارت آب شد
روحم از فرط الم بی تاب شد

چون ملائک نا امید از من شدند
حرف آخر را چنین با من زدند:

عمر خود را ای جوان کردی تباه
نامه اعمال تو باشد سیاه

ما که ماموران حق داوریم
پس تو را سوی جهنم می بریم

دیگر آن جا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود

ناامید از هر کجا و دل فکار
می کشیدندم به خِفّت سوی نار

ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد

مردی آمد از تبار آسمان
دیگران چون نجم و او چون کهکشان

صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از خمر طهور

لب که نه، سرچشمه ی آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات

چشم هایش زندگانی می سرود
درد را از قلب انسان می زدود

بر سر خود شال سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

کِی به زیبائی او گل می رسید
پیش او یوسف خجالت می کشید

دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده این جا حسین فاطمه؟!

صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده

سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد

گشتم از خود بی خود از بوی حسین(ع)
من کجا و دیدن روی حسین(ع)

گفت: آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را

این که این جا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است

خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد

بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است

سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است

اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر نمازش بوده است

پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دوید

بهر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من

اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه می شد صورتش بهرم کبود

تا به دنیا بود از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده

قلب او از حب ما لبریز بود
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود

با ادب در مجلس ما می نشست
قلب او با روضه ی من می شکست

حرمت ما را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت

اشک او با نام من می شد روان
گریه در روضه نمی دادش امان

بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذر رقیه کرده است

گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا(س) می برم

هرچه باشد او برایم بنده است
او بسوزد، صاحبش شرمنده است

در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود

کشته اشکم، شفیع امتم
شیعیان را مُنجِیَم از درد و غم

گرچه در ظاهر گنه کار است و بد
قلب او بوی محبت می دهد

سختی جان کندن و هول جواب
بس بود بهرش به عنوان عقاب

در قیامت عطر و بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم

آری آری، هرکه پا بست من است
نامه ی اعمال او دست من است

ناگهان بیدار گردیدم زخواب
از خجالت گشته بودم خیس آب

دارم اربابی به این خوبی ولی
می کنم در طاعت او تنبلی؟!

من که قلبم جایگاه عشق اوست
پس چرا با معصیت گردیده دوست؟

من که گِریَم بهر او شام و پگاه
پس به نامحرم چرا کردم نگاه؟

من که گوشم روضه ی او را شنید
پس چرا شد طالب ساز پلید؟

چشم و گوش و دست و پا و قلب و دل
جملگی از روی مولایم خجل

شیعه بودن کی شود با ادعا؟
ادعا بس کن اگر مردی بیا

پا بنه در وادی عشق و جنون
حبّ دنیا را ز قلبت کن برون

حبّ دنیا معصیت افزون کند
معصیت قلب ولیّ را خون کند

باش در شادی و غم عبد خدا
کن حسابت را ز بی دینان جدا

قلب مولا را مرنجان ای جوان
تا شوی محبوب رب مهربان

السلام علیک يا اباعبدالله الحسین





[ بازدید : 871 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 1 آبان 1393 ] [ 18:37 ] [ پگاه ]

[ ]

شاهزاده و شاه پری .

هوالرحیم ..

سلام امروز رفتم سونو خدا رو شکر نی نی ها جفتشون حالشون خوب بود و

تو دل مامانشون شیطونی میکردن . از قضا نی نی های ما خجالتی هستن

و پاهای کوچولوشونو باز نمیکردن که اقای دکتر ببینه جنسیتشونو ، دکتر خیلی

بهشون ور رفت گفت به احتمال ما صاحب یه نی نی دخمل و یه نی نی پسمل

شدیم . مامان قربونشون بره . خدایا صحیح و سالم باشن . به خودت سپردمشون.

به امید خدا وارد 5 ماه شدم . الهی باقی راه هم به خوبی بگذره .
دخترم با تو سخن می گویم ‏


زندگی درنگهم گلزاریست

و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری ‏

من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم ‏

گل عفت ، گل صدرنگ امید ‏

گل فردای بزرگ

گل فردای سپید

چشم تو اینه ی روشن فردای من است


153.gif

پسرم وقتی تو تو خواب می خندی می دونم


یه فرشته داره نازت می کنه


یه فرشته که شبیه خودته


خودشو محرم رازت می کنه


پسرم دنیای پاک بچگی


از تموم زندگی قشنگ تره


مهربون باش و به مردم خوبی کن


حرفای فرشته ها یادت نره!!





[ بازدید : 549 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 28 مهر 1393 ] [ 0:45 ] [ پگاه ]

[ ]

عیدیم را گرفتم .

بسم الله نور

سلام . دیروز صبح قرار بود جواب ازمایشم بیاد . از 10 صبح زنگ میزدم . میگفتن یه ساعت دیگه


دوباره بزن ، دو ساعت دیگه دوباره بزن .. خلاصه دست آخر ساعت 2 شد و بهم گفتن جواب و


برامون میل کنن بهتون خبر میدیم . اونم فردا ............


بگذریم که دیروز چقدر بهم بدگذشت .. ولی گذشت .


صبح که چشامو باز کردم سریع تماس گرفتم ، گفتن آزمایشتون نـــــــرماله


وای نمیدونید چه قربون صدقه خانمه میرفتم ..


سریع حاضرشدم رفتم مرکز . جواب و گرفتم نشون ماما دادم . اونا هم تایید کردن که


الحمدالله دو قلوهام سالم هستن ... فقط نمیدونستم با چه زبونی از خدای مهربونم تشکر کنم


ازت ممنونم که امیدم و نا امید نکردی معبودم . بهت قول دادم و میدم که مادر خوبی برای


فرزندانم باشم . مثل همیشه کمکم کن .


از شما دوستای خوب و مهربونم ممنونم که با دعاهای قشنگتون کنارم بودید امیدوارم صدها


برابر خیر و برکت نصیبتون بشه .


ممنونم ازت مرد مردان علــــــــی .... فردا عید غدیر و من عیدیمو جلو جلو گرفتم


الهی شکرت .





[ بازدید : 528 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 20 مهر 1393 ] [ 11:44 ] [ پگاه ]

[ ]

میگذرد ولی جانکاه ...

بسم رب علی .

سلام . چند روزیست غمگینم چند روزیش با خودم درگیرم بین تمام افکار پیچیده ی مغزم

مثل همه ی مادرا رفتم ازمایش غربالگری . دو هفته ایی منتظرش بودم . دوشنبه که جوابشو گرفتم

و رفتم پیش دکتر گفت همه چی خوبه فقط یه قل مشکوک به سندروم داون .

انگار ابجوش ریختن روی سرم .چشام سیاهی مرفت نفسم به سختی و تپش قلبم شدید

جوری که دسته روی سینم رو میدیدم بالا و پایین میرود .

مات مات بودم یعنی چی ؟ یکی از بچه هام مشکل داره؟؟

گفتن ما به این ازمایش ها نمیتونیم اکتفا کنیم تمام اعداد تقریبیه و درصد ریسک بچه ی من

1 به 378 بود . گفتن باید حداقل 1 به 1000 باشه .

هیچی دیگه دل منو اشوب کردن . بدون هیچ اراده ایی به پهنای صورت اشک میریختم

همسرم اصلا نمیتونست ارومم کنه ..

دکتر باهام صحبا کرد گفت 2 روز دیگه ازمایش کواد مارکر بده که دقیق بررسی بشه .

ان شاالله که جوابش منفیه و این مثبت کاذب بوده باشه .

گفت اگر زبونم لال مثبت شد باید برم پیش متخصص پروتانالوژی تا آمینوسنتز بشم یعنی

اب دور جنین مشکوک و میکشن تا ازمایش کنن و ببینم اگر مشکل داره سقطش کنن .

باز حس یه مادر دردمند اومد سراغم .. باز حس شکست . خدا رو قسم دادم به امام حسین

که خود حافظ بچه های من باش . من این 3ماه و نیمه و با همه درد ها و تهوع ها پشت سر گذاشتم

به امید دید روی ماه دو تا فرشته هام . درد روزی 6 بار تزریق امپول تو پا و بازو و عضله رو تحمل

کردم و میکنم برای اینکه بهشتت رو بو کنم . خدا خودت نگهدارشون باش . الهی که سالم

باشن الهی این اعداد و ارقام همش مزخرف باشد .

من به اونا با تمام ازمایش هاشون کاری ندارم و طرفم تویی .. خود خود خودت ..کمکم کن .

امروز رفتم ازمایش دادم . حدود 10 روز دیگه جوابش اماده میشه

ای معبودم ای کریم بی همتا صدای خسته ی منو بشنو و بهترین تقدیر را برای منو خانواده م

قرار بده . و قدرت تحمل هر ازمایشت و تاب اوردن زیر سنگینی مصلحتت .


مهربانان همیشگیم من همچنان محتاج دعای شما خوش قلب ترین دوستای خودم هستم ..





[ بازدید : 594 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 9 مهر 1393 ] [ 13:52 ] [ پگاه ]

[ ]

مادربزرگ عزیزم رفت پیش خدا .





[ بازدید : 562 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 26 شهريور 1393 ] [ 14:29 ] [ پگاه ]

[ ]

NT

بسم رب النور

امروز رفتم سونو غربالگری نوبت اول

دکتر صدای قلب جفتشونو برام گذاشت مثله دویدن اسب بود پیتکو پیتکو پیتکو ...

انگار رو ابرا بودم بهترین و دلنشین ترین صدای زندگیم رو شنیدم . الهی شکرت

خدایا طعم این حس زیبا را به تمام مادران منتظر بچشان ..

قل سمت راست قربونش بشم ضربانش 170 بود و جفت قدامی

قل سمت چپ فداش بشم ضربانش 172 بود جفت خلفی

خدایا ازت ممنونم .






[ بازدید : 638 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 22 شهريور 1393 ] [ 22:03 ] [ پگاه ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]