25 هفتگی

بسم رب الحسین

سلام خوشگلای مامان :flirtyeyess:


اخرای 25 هفته هستم

اون هفته رفتم دکتر همه چی خوب بود جز فشار مامانی :imofksmiley: نمیدونم چرا


یه مدت بدجور هوس خوراکی های ممنوعه رو میکردم روم به دیوار

عاشق چیپس و پفک شده بودم و بی وقفه میخوردم به جای آب هم دوغ ...:drool-smiley:

همه ی شوری ها باعث شدن فشارم بره بالا و دکتر زنگ خطر و زد


برام کلی ازمایش نوشت از جمله دفع پرتیین ..که خیلی ازش میترسیدم ..


خلاصه مامان ازمایشا رو داد و امروز که جواب ها رو بردم دکترببینه گفت


الحمدالله همه چی نرماله ..فشارمم خوب بود چون دیگه از اون خوراکی ها نخوردم و

کلا نمک و حذف کردم فقط بخاطر شما عشقای مامان . :flirty5-smiley:


از اول پرنیان بانو لگدای جانانه ای نثار مامان میکرد ولی دو هفته ایی میشه


اقا پرهام مامان دیگه به خواهر جونیشم مجال نمیده .

دل مامان شده مث توپ فوتبال :smile (31):





[ بازدید : 1108 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 23 آذر 1393 ] [ 22:48 ] [ پگاه ]

[ ]

مادر..

میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانۀ موجودی دیگر.
میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است؛

نه زن های حامله و نه رهگذرها، مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند.
انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند.

جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو، چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است...
یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود، بچه دار شدن مثل یک جادوست، مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه مادر شد؟!؟

همین که اولین بار نقطه ای تپنده را نشانت می دهند و می گویند این بچه شماست، همه چیز تغییر می کند. دستت را می گذاری روی شکم و حس می کنی از همین حالا باید قوی تر باشی، باید محافظت کنی از این نقطۀ تپندۀ کوچک، باید حامی اش باشی، همراهش باشی، هر روز بزرگتر که می شود، احساساتت بیشتر موج بر می دارد، شروع به تکان خوردن که می کند فکر می کنی دیگر خودت نیستی، دیگر پاهایت روی زمین نیست، لذتی وجودت را می گیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس است...





[ بازدید : 796 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 15 آذر 1393 ] [ 19:52 ] [ پگاه ]

[ ]

23 هفتگی

بسم رب الحسین


سلام بهونه های زندگیم


مامان وارد 23 هفتگی شد .


(مامان نادی داره تند تند براتون بافتنی های خوشگل میبافه )


دیروز رفتم چکاب ماهانه مرکز الهی شکر همه چی خوب و نرمال بود


با داپلر صدای تالاپ تولوپ قلب های خوشگلتونو برامون گذاشتن .


بابایی هم صداشو ضبط کرد ، حسابی قند تو دلش آب شد.


دکتر بهم گفت دیگه لازم نیست بیای اینجا.برید مطب یه دکتر تا زایمانتون و براتون


انجام بده .(من از قبل فکرشو کرده بودم و 16 آذر نوبت دارم)


خلاصه ی پرونده رو بهم دادن و گفتن بسلامت . ازم قول گرفتن شما عشقای مامان


وقتی به دنیا اومدید ببرمتون روی ماهتونو ببینن


با همدیگه خدا رو هزاران هزار بارشکر کردیم که حدود 6 ماه و به سلامت گذرونیدیم الحمدالله .


به نیت جگرگوشه هام یه سفره کوچک حضرت رقیه پهن میکنم


باشد که بانوی سه ساله دعا گویمان باشد .


خدای بزرگ و مهربونم ترا به دردانه ی امام حسین قسم میدم به هر زنی که


منتظر سبز شدن دامنش هست فرزند سالم و صالح عطا کن


و به ترا به غریبی و دل حضرت زینب قسم میدم تمام بچه های تو راه و


بسلامت به آغوش مادر و پدرشان برسان و در اخر


دوقلوهای منو همسرم را صحیح و سلامت بگذار در اغوشمان .


الهــــی آمین .



مامان عاشقتونه





[ بازدید : 968 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 6 آذر 1393 ] [ 8:56 ] [ پگاه ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]